Thursday, October 22, 2020

ترانه ناممکنا ممکن میشن با عشق - مهدی یعقوبی

 

وقتی کنار من که رویاته 

دنیا به رنگ چشم دریاته

تو این شبای وحشت و کابوس

آرامشم لبخند زیباته


حس می کنم از دورها دستت

اینجا لب ایوون تو دستامه

عطر زلال و روشن و مستت

جاری به رگها و نفسهامه


وقتی به پشت پنجره چشمام

از دوریت نم نم که بارونه

من دوستت دارم که می پیچه

یکهو که رو بوم و درِ خونه


تو شوره زار یاس و دلتنگی

تو تکیه گاهی مث یه کوهی

تو غربت دلمرده و سنگی

تو حس پیروزی بر اندوهی


اینجا قناری ها نمی خوونن

بر گردی از راه سفر تا تو

ای از تبار نور و آیینه

ناممکنا ممکن میشن با تو


هرگز که حتی یک نفس یک دم

بی یاد تو هرگز نموندم من

بر روی صدها پرتگاه مرگ

با خاطراتت زنده موندم من


تو روزگار آهن و فولاد

باور بکن افسرده ام بی عشق  

بی عشق تو ای روح خوبی ها

باور بکن من مرده ام بی عشق

مهدی یعقوبی

ترانه بی تفاوت ها - مهدی یعقوبی

 


آسمون ابری 

کوچه ها تاریک تاریکن

ترس و وحشت توی چشم بچه آهوها

زوزه ی گرگا

بی تفاوت ها بی تفاوتها


دستها سردن

تو خیابونها

بادهای وحشی و شبگرد و ولگردن

کودک همسایه من یخ زده تو برف

گشنه بود آیا؟

بی تفاوت ها بی تفاوت ها



نیمه شبها تن فروشایی که تهرونند

در پی یک لقمه نونن

آرزوشون مرگ 

زخمی از تیغ و تبرها  یکه و تنها

مرده انگاری خدا اینجا

بی تفاوت ها بی تفاوت ها


هموطن هشدار

هر کی شد بیدار

شد سرش بر دار

توی پستوی خیال سبز شب بوها

داس و تیغ و سایه اشباح


با گلوهای بریده گوشه باغن

با پر خونین چکاوکها و گنجشکا 

بی تفاوت ها بی تفاوت ها


عشق ممنوعه

نغمه و شادی 

نام آزادی

بدترین جرمه


بر لبش لبخند بود اون مرد

رو طناب دار

اون برای تو 

اون برای من

اون برای ما

زندگیشو داد آدمها

بی تفاوت ها بی تفاوت ها

مهدی یعقوبی


ترانه - شکست سکوت - مهدی یعقوبی

 


تو این هوای سرد

تو خار و خاکستر

تو این دیار درد

به هر طرف خنجر

بیا که هم میهن سکوتتو بشکن



تو این شب سنگین

سیاهی ننگین

که سفره گرگا

به خونمون رنگین

به مشتی از آهن سکوتتو بکشن


شده یه قبرستون

وطن که بود ایرون

هوا همش ابری

به روز و شب بارون


مگه نمی بینی

که بچه آهوها

تو دام افتادن

چکاوکا زخمی

تو چنگ جلادن


نشو اسیر یاس

نگو که ویرونم

سکوت تو مرگه

نگو نمیتونم



وطن تو گردابه

دلش که بیتابه

گلوی آزادی

به زیر ساطورِ هزار قصابه


جدا جدا تا کی

بیا که تا ماشیم

همیشه موجاموج

شکوه دریا شیم



من و تو که با هم

اگه بشیم همراه

رها میشیم آزاد

ازین اسارتگاه



برای من مرگه

که هموطن تو گور

شبا که می خوابه

تو سرزمین نفت 

گرسنه یه ملت

چرا که می خوابه


سکوتتو بشکن

به مث یه تندر

شراره ی آتش

به زیر خاکستر



بمن که لعنت باد

تو وحشت محسوس

تو ظلمت منحوس

یه کنجی بنشینم

به ناله و افسوس


تو همسفر همراه

یه دم نمون خاموش

شرافت انسان

به انتخابش هس

بیا بیا در راه


مهدی یعقوبی